زینب تیمیمه مکناه به ام ابان. از زنان شاعر عرب و در فصاحت معروف به وده است. از اشعار معروف او قصیده ای است در مرثیۀ پسر خود که بدست ابن دمیسیه کشته شده بود. از آن قصیده است: باهلی و مالی بل بجل عشیرتی قتیل بنی تیم بغیر سلاح فهلا قتلتم بالسلاح ابن اختکم فتظهر فیه للشهود جراح. رجوع به خیرات حسان ج 1 ص 35 و ریحانه الادب ج 6 ص 208 شود یکی از دختران عثمان بن عفان خلیفۀ سوم بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1031)
زینب تیمیمه مکناه به ام ابان. از زنان شاعر عرب و در فصاحت معروف به وده است. از اشعار معروف او قصیده ای است در مرثیۀ پسر خود که بدست ابن دمیسیه کشته شده بود. از آن قصیده است: باهلی و مالی بل بجل عشیرتی قتیل بنی تیم بغیر سلاح فهلا قتلتم بالسلاح ابن اختکم فتظهر فیه للشهود جراح. رجوع به خیرات حسان ج 1 ص 35 و ریحانه الادب ج 6 ص 208 شود یکی از دختران عثمان بن عفان خلیفۀ سوم بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1031)
ابوعمران موسی بن رباح. متکلم بر مذهب ابوعلی. او نزد علی بن ابی بکر اخشید و علی الصیمری و غیر آن دو از متکلمین دانش کلام فراگرفته و ابن الندیم گوید در این زمان (377 ه. ق.) او به مصر در سن 80 سالگی حیات دارد
ابوعمران موسی بن رباح. متکلم بر مذهب ابوعلی. او نزد علی بن ابی بکر اخشید و علی الصیمری و غیر آن دو از متکلمین دانش کلام فراگرفته و ابن الندیم گوید در این زمان (377 هَ. ق.) او به مصر در سن 80 سالگی حیات دارد
کفتار. (مؤید الفضلاء). در المرصع ام الرئال بمعنی شترمرغ آمده و رئال جمع رأل بمعنی بچۀ شترمرغ است، کنیۀ بادهای تند است. (از المرصع). گردباد. (مهذب الاسماء). و رجوع به زوبع و زوبعه و ابوزوبعه در همین لغت نامه و اقرب الموارد شود
کفتار. (مؤید الفضلاء). در المرصع ام الرئال بمعنی شترمرغ آمده و رئال جمع رأل بمعنی بچۀ شترمرغ است، کنیۀ بادهای تند است. (از المرصع). گردباد. (مهذب الاسماء). و رجوع به زوبع و زوبعه و ابوزوبعه در همین لغت نامه و اقرب الموارد شود
جمع واژۀ ربح. (دهار). سودها. ربحها. رجوع به ربح شود. - ارباح مکاسب، سودهای کسب، در علف بهاری درآمدن قوم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مقیم بودن به منزل بهاری. (از منتهی الارب) ، در علف بهاری رها کردن ستور را. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، علف بهاری آوردن ابر. (از ذیل اقرب الموارد) ، خداوند شتران ’ربع’ شدن. (از منتهی الارب) ، در پیری فرزند شدن کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، به بهار در نتاج آمدن شتر. (از منتهی الارب) ، بند شدن زهدان ناقه و قبول نکردن آب نر را. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، بسیار شدن آب چاه، زود بازآمدن نوبت آب خوردن. (ازمنتهی الارب) ، گذاشتن شتران را تا هرگاه خواهند آب خورند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار نکاح کردن. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، سؤال کردن سائل و رفتن و بازآمدن او، به آب و روستا درآمدن قوم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شتافتن شتران به آبشخور و به غیر وقت بر آن وارد شدن. (از ذیل اقرب الموارد) ، ترک دادن عیادت بیمار را دو روز و به روز سیوم برآمدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تب چهارم آمدن. (المصادر زوزنی). دچار تب ’ربع’ شدن وفعل آن مجهول بکار رود. (اقرب الموارد) ، دندان رباعیۀ ستور بیوفتیدن. (المصادر زوزنی)
جَمعِ واژۀ ربح. (دهار). سودها. ربحها. رجوع به ربح شود. - ارباح مکاسب، سودهای کسب، در علف بهاری درآمدن قوم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مقیم بودن به منزل بهاری. (از منتهی الارب) ، در علف بهاری رها کردن ستور را. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، علف بهاری آوردن ابر. (از ذیل اقرب الموارد) ، خداوند شتران ’ربع’ شدن. (از منتهی الارب) ، در پیری فرزند شدن کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، به بهار در نتاج آمدن شتر. (از منتهی الارب) ، بند شدن زهدان ناقه و قبول نکردن آب نر را. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، بسیار شدن آب چاه، زود بازآمدن نوبت آب خوردن. (ازمنتهی الارب) ، گذاشتن شتران را تا هرگاه خواهند آب خورند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار نکاح کردن. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، سؤال کردن سائل و رفتن و بازآمدن او، به آب و روستا درآمدن قوم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شتافتن شتران به آبشخور و به غیر وقت بر آن وارد شدن. (از ذیل اقرب الموارد) ، ترک دادن عیادت بیمار را دو روز و به روز سیوم برآمدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تب چهارم آمدن. (المصادر زوزنی). دچار تب ’ربع’ شدن وفعل آن مجهول بکار رود. (اقرب الموارد) ، دندان رباعیۀ ستور بیوفتیدن. (المصادر زوزنی)